1

رفتی  

رفتم  

رفت 

رفتیم 

رفتید  

رفتند  

بعد رفتنت   

صرف کردن فعل رفت  

همه ی آن سوم شخص مفردند! 

رفتی 

رفتی  

رفتی 

هی روز پشت روز , 

با خاطرات تو  

قرمز و سبز و زرد 

رنگین کمان نشد در ذهن خسته ام , 

یادی نمانده است . 

انگار سلطان رنگ هام همه سیاه شده اند !  

 

فصلی نمانده است 

  

دیگر به یادمم نیا!  

 

شاید بدون تو  

  

رویاهام دگر شوند 

همین!!! 

 

دیگر به خوابمم نیا .


 پ . ن 1 :دیگر مچاله نمی شوم , سر در گریبان نمی برم ,  دیگر داد نمیزنم , شاید سکوت کنم , شاید سفر کنم ,  اما من از تو . . . 

باشه من میگذرم .  دیگر نه یاد تو_ذهن من , خاطراتت با هم ترکیب نمی شوند . من خاطرات تو را از ذهنم منحی میکنم .  

 

 

پ ن 2 : چه بیایی , چه نیایی , دیگر خاطراتمو با تو جمع نمی کنم , حتی اگر خاکستری شدی , دیگر به پیش من نیا . اجبارم نکن . دیگر به یاد تو زندگی نمی کنم  

 

 

پ ن 3 :پس برو . . . . . . .برو . . . . . برو . . . . . 

بگذار با تنهایی خود خلوتی کنم . 

بی عنوان

 خاطراتت هست گر چه نیستی تو . 

 

چند روز پیش 

  

بهشت من  

 

 

یک ساله شد !

  

که تو نبودی؟ 

 

بدون تو از من صد سال گذشت .

  

تا 365 روز حسرت دیدنت را به دوش کشیدم 

  

اما باز تو نفهمیدی!  

 

 

چون نبودی!!! 

 

زندگیم شده صرف 

  

واژه ها  

 

حرف ها  

 

یادها 

  

اما دیگر تو تنها نیستی! 

   

مث من و خاطراتمون 

 

هنوز من 

   

کلمه ندارم برای نوشتن  

 

سکوت میکنم  

 

شاید تو  

 

 

برگردی!!!  

 

ای کاش . . .




پ . ن ۱ : کاش خاطراتت پاک میشد . کاش سرنوشت منو با تو آشنا نمی کرد . کاش کوله بار تنهاییامو بر دوش نمی گرفتم . کاش اینقد سکوت نمی کردم .  

تنهای . . . تنها شده ام برگرد




 

پ.ن ۲ : دیگه نای نفس نموده بر جسمم . دیگه با من اشک ها قهرند . این همه زجر بس نیست . من از این حس میترسم .  




پ . ن ۳ : همه را تو میبینم . همه رو تو می خوانم . من به این عشق عادت کردم . بی تو من اینجا نمی مانم

حس


 کاشکی تو رو خدا ازم نگیره ,از هجر تو دلم میمیره
 این حس منو و عذاب روحم ,  مرگ دنیامو میرسونه