رفتی
رفتم
رفت
رفتیم
رفتید
رفتند
بعد رفتنت
صرف کردن فعل رفت
همه ی آن سوم شخص مفردند!
رفتی
رفتی
رفتی
.
.
.
هی روز پشت روز ,
با خاطرات تو
قرمز و سبز و زرد
رنگین کمان نشد در ذهن خسته ام ,
یادی نمانده است .
انگار سلطان رنگ هام همه سیاه شده اند !
فصلی نمانده است
دیگر به یادمم نیا!
شاید بدون تو
رویاهام دگر شوند
.
.
.
همین!!!
دیگر به خوابمم نیا .
پ . ن 1 :دیگر مچاله نمی شوم , سر در گریبان نمی برم , دیگر داد نمیزنم , شاید سکوت کنم , شاید سفر کنم , اما من از تو . . .
باشه من میگذرم . دیگر نه یاد تو_ذهن من , خاطراتت با هم ترکیب نمی شوند . من خاطرات تو را از ذهنم منحی میکنم .
پ ن 2 : چه بیایی , چه نیایی , دیگر خاطراتمو با تو جمع نمی کنم , حتی اگر خاکستری شدی , دیگر به پیش من نیا . اجبارم نکن . دیگر به یاد تو زندگی نمی کنم
پ ن 3 :پس برو . . . . . . .برو . . . . . برو . . . . .
بگذار با تنهایی خود خلوتی کنم .
سلام دوشتم خوفی؟؟؟؟؟؟
منم خوفم دیدی سر زدم؟