-
چه شده!!!!
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 19:39
چقدر زود دو دور از هم و بی هم شده ایم گنگ و پیچیده و سردرگم و مبهم شده ایم ما که ضرب المثل عالم و آدم بودیم چه شد انگشت نمای همه عالم شد
-
بی تو . . .
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 19:37
راضی بودم که بمانم " آنسوی رویاها " به شرط " داشتن تو " !! فهمیدم تو که نباشی... نه این سوی رویاها خواستنیست نه آن
-
ستاره ایی
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 19:34
می خواستم ستاره ایی باشم بر شب تار نشانه ایی ! حالا خود شب تاری هستم بی نشانه ایی و ستاره ایی!!!!
-
سکوت تنهایی
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 19:30
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه , ای ترس تنهاییه من , اینجا چراغی روشنه اینجا یکی از ترس شب احساس وحشت میکنه , هر روز از فکر سکوت با کوه صحبت میکنه . . . .
-
پای من نمون
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 19:16
پای من جوونی تو هدر نکن دلبر ناز باخت من کافیه تو دیگه به پای من نباز تو ی قلب مهربونت واسه من خونه نساز توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز منه بازنده رو خوب ببین برو تنهام بزار من یه پاییزیمو ولی تو چی گل بهار دل به کی بستی عزیزم به منه بی کس و کار دل به کی بستی عزیزم به منه بی کس و کار قد دنیا رو بدون لحظه ها شو...